الکسا

نقش آموزش كارآفريني در بهبود دانش صاحبان كسب وكار كوچك

نوشته شده توسط:آرمین نظامی | ۳ دیدگاه

نقش آموزش كارآفريني در بهبود دانش صاحبان كسب وكار كوچك

گذشته افسانه اي شايع بود كه كارآفرينان داراي ويژگي ذاتي هستند و اين ويژگيهاهمراه با آنان متولد مي شود كه اين ويژگيها شامل : ابتكار، روحيه تهاجمي ، تحرك ، تمايل در به كارگيري ريسك ، توان تحليلي و مهارت در روابط انساني است . بنابراين مفروضه اساسي افسانه اين بود كه كارآفرينان از طريق آموزش، رورش نمي‌يابند. اما امروزه كارآفريني به عنوان يك رشته اي علمي مورد شناسايي قرار گرفته كه فروپاشي اين افسانه قديمي را به دنبال داشته است . رشته علمي كارآفريني همانند تمامي رشته هاي ديگر،داراي مدلها، فرآيندها و قضايايي "CASE" است كه بايد دانش مربوط به آنها كسب شود"كوراتكو و هاجتس ، سال 2001، ص 30"

 

به طور كلي در آموزش رشته كارآفريني اهداف متعددي موردنظر است كه برخي ازاين اهداف عبارتند از:

كسب دانش مربوط به كارآفريني ;

كسب مهارت در استفاده از فنون تحليل فرصتهاي اقتصادي و تركيب برنامه هاي عملياتي ;

شناسايي و تحريك استعدادها و مهارتهاي كارآفرينانه ;

القاي مخاطره پذيري بااستفاده از فنون تحليلي ;

ايجاد همدلي و حمايت براي جنبه هاي منحصر به فرد كارآفريني ;

تجديد نگرشها در جهت پذيرش تغيير "سكستون و كارازاد، 1992، ص 31".


چالشهاي آموزش كارآفريني 

آموزش كارآفريني و تحقيقات مربوط به آن ، هم اكنون با چالشهاي متعددي مواجه شده است كه برخي از اين چالشها توسط بلاك |"BLOCK"و استامپ "STUMPF" ارائه شده است . اين چالشها عبارتند از:

چالش در ايجاد متدلوژي هاي تحقيق براي اندازه گيري اثربخشي كارآفريني ;

چالش در محتوا و شيوه هاي آموزش كارآفريني ;

چالش در كيفيت مدرسان كارآفريني ;

چالش در پذيرش آموزش كارآفريني در دانشكده ها نسبت به كسب و كار;

چالش در ايجاد يك پيكره عمومي "مشترك " در زمينه هاي دانشي مختلف ;

چالش در اثربخشي روشهاي آموزشي ;

چالش در نيازهاي يادگيري كارآفريناني كه در حال كار هستند; متناسب با دوره زندگي كسب وكاري كه هم اكنون در آن به سر مي برند. "سكستون و كارازاد، 1992، صص 5-4".


انواع دوره هاي آموزش كارآفريني 

در سال 1990 ميلادي تحقيق در خصوص آموزش كارآفريني همچون يك رشته جديد مورد توجه قرار گرفت و مواردي همچون توسعه روشهاي تحقيق براي سنجش اثربخشي آموزش كارآفريني ، محتوا و روشهاي آموزش كارآفريني ، قابليت افرادي كه درزمينه آموزش كارآفريني ، آموزش مي بينند، قبول آموزش كارآفريني در مدارس و نه درفعاليتها، وجود و توسعه يك چارچوب علمي مشترك در زمينه كارآفريني ، اثربخشي ديگر شيوه هاي آموزشي و نيازهاي آموزشي كارآفرين تعليم يافته در طول چرخه عمرشركت ، مورد توجه قرار گرفت .

به طور كلي تا سال 1990 ميلادي چهاردسته اصلي از دوره هاي آموزشي كارآفريني شكل گرفت كه اين دوره ها عبارتند از:

دسته اول : برنامه هايي براي "آگاهي و جهت گيري به سوي كارآفريني " است . هدف از اين دوره ها، افزايش آگاهي ، درك و بينش نسبت به كارآفريني به عنوان يك انتخاب شغلي براي افراد از تمامي اقشار اجتماعي است . اينگونه برنامه ها در مقاطع تحصيلي ابتدايي ،راهنمايي و متوسطه تدريس مي شود تا انگيزه و تمايل دانش آموزان و دانشجويان براي كارآفرين شدن افزايش يابد. گروههاي نژادي ، غير شاغلان ، مخترعان ، دانشمندان ، كاركنان دولت و بازنشستگان ارتشي و گروههاي مختلف ، مي توانند تحت پوشش اين دوره قرارگيرند.

دسته دوم : شامل برنامه هاي آموزشي است كه "توسعه تاسيس شركتها" را پوشش مي دهد. اين برنامه ها به اقتضاي شرايط خاص هر كشور طراحي شده اند. كشورهايي همچون آمريكا، هند، فيليپين ، مالزي ، فنلاند و هلند مراكز ويژه اي را براي حمايت ازكارآفرينان بالقوه تاسيس كرده اند كه ضمن ارائه آموزشهاي ويژه جهت توسعه توانائيها وانگيزش افراد، توسعه مناطق شهري و آموزشهاي عملي در نزد كارآفرينان موجود را در برمي گيرد.

دسته سوم : دوره ها جهت "رشد و بقاي كارآفرينان و شركتهاي كوچك " طراحي شده است ، كه شركتهاي كوچك موجود را پوشش مي دهد. واقعيت آن است كه اين گروه ازشركتها در هر كشوري بايد مورد توجه قرار گيرند. در كشورهاي كمونيستي سابق شركتهاي كوچك بسيار مورد توجه قرار مي گرفتند و تعداد زيادي از آنها با كمتر از10كارمند تاسيس شدند. نيازهاي آموزشي در اين برنامه ها بسيار متنوع است . از دوره هاي بسيار مورد قبول در اين خصوص مي توان به دوره رشد شركتهاي كوچك در دانشگاه دارهام و دوره "فعاليتهاي اقتصادي خود را بهبود دهيد" اشاره كرد كه توسط سازمان بين المللي كار "ILO" در سراسر دنيا اجرا مي شود.

دسته چهارم : برنامه "توسعه آموزش كارآفريني " است كه شامل شيوه هاي جديد آموزشي و تعيين نقشهاي نوين دانشجو و استاد در فرآيند آموزش كارآفريني است . هدف ديگر اين برنامه ها آموزش و گسترش كمي استادان جديد از ميان صنعتگران و دست اندركاران فعاليتهاي اقتصادي براي آموزش كارآفريني است "احمدپور دارياني ، 1379، صص 191-189".


ارزش آموزش كارآفريني 

افسانه كارآفرين داراي هوش طبيعي ، اكنون راهي به درك ما بخشيده است مبتني براينكه كارآفرينان دقيقا به همانگونه كه ما ياد مي گيريم ، ياد مي گيرند. كارآفرينان نه تنهامي توانند از اشتباهاتشان و مربيان غيررسمي خود بياموزند، بلكه آنها از طريق مطالعه وتربيت رسمي ، مستعد يادگيري هستند. كتابها و دوره هايي در مورد شكل دهي كسب و كارجديد با سرعت زيادي در حال افزايش اند. علاوه بر كتابها و دوره ها، مجموعه جديدي ازبرنامه هاي آموزشي براي پركردن شكاف اطلاعاتي و دانشي براي كارآفريناني طراحي شده است كه هم اكنون در حال پيگيري كسب و كارشان هستند.

برنامه هاي مبتني بر آموزش برمبناي اين فرض عمل مي كنند كه اگر فقط ما وسايل مناسب و موثر براي مرتبط ساختن منابع برگرفته از دانشگاه هايمان ، مدارس فني ودانشكده ها را به جامعه كسب و كار جديد پيدا كنيم ، آن وقت ما واقعا قادر به تقويت ابتكارات صنعتي هستيم "گراهام ، 1989، ص 500".

مطالعه اي كه در سال 1982 در دانشگاه بايلور "BYLOR" بر روي دانشجويان رشته كارآفريني صورت گرفت . ارزيابي دانشجويان از دروس رشته كارآفريني اين بود كه بايد بيشترين تاكيد برروي دروس مالي شود. دومين رشته اي كه به نظر آنها بايد بيشترمورد تاكيد قرار گيرد، درس مديريت بود. علاوه بر اينها دروس روابط انساني و بازاريابي نيز از نظر دانشجويان داراي اهميت ويژه است . دروس حسابداري ، حقوق ، مديريت دولتي ، روشهاي كمي ، ارتباطات ، زبان انگليسي ، سخنراني عمومي ، هنرهاي آزاد درمرتبه بعدي اهميت قرار داشتند. "هورنادي ، 3891، صص 16-065"

بر طبق گزارشPORTER وMCKIBBIN، دو نوع بحران آموزش مديريت دردانشگاههاي آمريكا در آموزش و بهبود مديريت وجود دارد كه مرتبط با تاكيد ناكافي درايجاد بينش در دانشجويان و تاكيد ناكافي بر تلفيق حوزه هاي ميان وظيفه اي است .كارآفريني شامل بينش "VISION" و تلفيق "INTERGRATION"| است . كارآفرينان نيازمنديك بينش از كسب و كار مخاطره آميز و درك تمام حوزه هاي كسب و كار هستند.

بينش كارآفرين شامل كنترل سرنوشت خود، بهره گيري از خود - هدايتي ، توانايي براي صراحت لهجه ، توانايي در تعيين اخلاقيات خود، وامدار سياسي شركت يا دولت نبودن است . در حالي كه درك از جنبه هاي مختلف كسب و كار مهم است ، اما كافي نيست . تنها عمل است كه فرصت خوداتكايي و مستقل بودن را فراهم مي كند. "سكستون و كارازاد، 1992; ص VIX".

تجربه دانشگاه كالگري 

براي اولين بار دانشگاه كالگري در سال 1973 مجوز تاسيس دوره كارشناسي ارشد رادريافت كرد و كارآفريني به عنوان يكي از زمينه هاي اصلي مورد توجه قرار گرفت در ژوئن سال 1985 ميلادي اين دانشگاه به ارزيابي نتايج برگزاري يكي از دوره هاي آموزش كارآفريني خود كه در فاصله ژوئن1984 تا دسامبر 1984 برگزار شده بود، پرداخت و از50 نفر از 65 شركت كننده دوره پيرامون نتايج دوره به صورت تلفني نظرخواهي كرد. اين دروه آموزشي تقريبا 75000 دلار براي دانشگاه هزينه داشت .

تجربه دانشگاه كالگري نشان مي دهد كه سرمايه گذاري كوچكي "تقريبا75000 دلار"در آموزش كارآفرينان كسب و كارهاي كوچك منجر به ايجاد ارزش افزوده فراواني "معادل 175000 دلار" گرديده و علاوه بر آن تاثير زيادي در ايجاد فرصت استخدام وتسهيل ايجاد سرمايه داشته است .

 

در اين تحقيق از هر شركت كننده خواسته شد تا راجع به هريك از موارد ذيل تخمين بزند. "گراهام ، 1989، صص 519-503":

الف - زمان صرفه جويي شده يا نتيجه كسب شده ازبرنامه ;

ب - ميزان دانش توسعه كسب وكار كسب شده ;

ج - ميزان تجزيه و تحليل و اطلاعات جديد و مهم اضافه شده ;

د - تماسهاي كسب شده ;

ه' - ميزان افزايش پول ;

و - ميزان كارمندان اضافه شده يا ميزان كاهش كارمندان ;

ز - هر تغييري در استراتژي كه ناشي از برنامه بوده باشد;

ح - منافع خالص كسب شده در كل برطبق زمان كسب اين منافع .

مصاحبه ها از 15 تا 45 دقيقه طول مي كشيد. هدف اين مطالعه ، بررسي منظم نتايج برنامه ها برحسب زمان بود. جاهايي كه امكان داشت از مصاحبه شوندگان خواسته مي شدتا ارزش منافع خالص دريافت شده از آموزش را برحسب دلار تخمين بزنند. سعي مي شداين تخمينها به وسيله تقويت پاسخ دهندگان به آوردن دليل و توجيه تخمين شان ، منطقي ومحافظه كارانه باشد. زماني كه پاسخ دهندگان طيف وسيعي از ارزش افزوده كل را تخمين مي زدند "به عنوان مثال از 2000 دلار تا 10000 دلار"، عدد كوچكتر براي رسيدن به يك حاصل جمع مورد استفاده قرار مي گرفت . مصاحبه گران سعي در تاثيرگذاشتن روي كارآفرينان داشتند. زيرا مطالعه داراي يك تلاش علمي جدي و مهم براي سنجش ارزش افزوده داشت ، نه اينكه يك تبليغات پرسر و صداي اداري را به راه اندازد.

از آنجايي كه ، اكثر مصاحبه هاي تلفني در ژوئن 1985 صورت گرفتند، بسياري ازكارآفرينان مصاحبه شده ، فقط زمان محدودي براي درك تمام اثرات برنامه مداخله دراختيار داشتند. از 50 نفر مصاحبه شده ، 10 نفر از آنها، تقريبا دو هفته قبل از انجام مصاحبه گزارشهاي تكميلي را دريافت كرده بودند. 18 نفر از 50 نفر مصاحبه شده ياكارآفرينان انفرادي و يا اعضاي تيم هاي كسب و كار كوچك بودند كه يا از قبل شروع به كاركرده بودند و يا در اولين مراحل كسب و كارشان قرار داشتند. 32 نفر از افراد مصاحبه شده داراي شركتهاي كوچك بودند و از طريق ارائه يك كالا يا خدمات جديد، به طور قابل توجهي توسعه يافته بودند. اكثر كسب وكارها شامل 5 كارمند و يا كمتر بودند.

ارزش افزوده:  

از مصاحبه شوندگان خواسته شد تا به 16سوال جداگانه كه دربرگيرنده تخمين آنها ازارزش دلاري برنامه هاي مشاركتي در كسب و كار آنهاست ، برمبناي پنج بعد جداگانه يعني ارزش دانش كسب شده ، اطلاعات كسب شده ، تغييرات استراتژيك اجراشده ، تماسهاي برقرارشده و زمان صرفه جويي شده ، پاسخ گويند. از آنها خواسته شد كه يك تخمين كلي بسيار عالي از سود خالص تهيه كنند. خلاصه اي از ارزش افزوده ادراك شده در جدول "1"ارائه شده است . 47 نفر از 50 نفر پاسخ دهنده اي كه با آنان مصاحبه شد، قادر به تهيه يك تخمين دلاري "برحسب دلار" از ارزش افزوده كل بودند.

آنها يك ارزش افزوده درك شده جهاني كلي برابر با 1751650 دلار و يك ميانگين ارزش افزوده برابر با 10000 دلار براي هر آموزش گيرنده گزارش كردند. بالاترين ارزش مربوط به مشاركت در تغييرات استراتژي به عنوان نتيجه مشاركت در برنامه بود X=7/239 كه به وسيله دانش كسب شده "X=9/389" و تماسهاي ايجاد شده "X=16/937" تعقيب مي شد.

جدول شماره "1":خلاصه ارزش افزوده 

 

 

 

 

 

ميانگين ارزش افزوده كل: 10000دلار

1.n= تعداد پاسخ دهندگاني كه سودي را برحسب اين بعد گزارش كرده اند. به عنوان مثال ، 03 بررسي از 05 بررسي انجام شده نشان داد كه زمان صرفه جويي شده يا بهبوديافته ، در حالي كه 02 نفر قادر به تخمين ارزش دلاري زمان صرفه جوئي شده يا بهبود يافته ، نبودند.

*n= تعداد افرادي كه قادر به تخمين ارزش دلاري عناصر بودند.

*3* نفر از پاسخ دهندگان خاطرنشان كردند كه هنوز اظهارنظر در مورد اينكه چه موقع فقط ارزش افزوده وجود دارد،زود است .

در مورد ارزش تغييرات جديد در استراتژي و تماسهاي جديد، به ترتيب فقط 8 و 9 نفر قادر به اختصاص دادن ارزش افزوده بودند. در مورد اطلاعات كسب شده ، زمان بهبود يافته يا صرفه جويي شده و با كمال تعجب در مورددانش كسب شده ، نسبت بسيار بيشتري از پاسخ دهندگان قادر به اختصاص يك ارزش افزوده دلاري بودند. اگرچه ممكنست فرد، انتظار داشته باشد كه شركت كنندگان دوره ، از هزينه آموزش به عنوان معياري براي سنجش ارزش دانش جديد استفاده كنند، اما آنها به طور واضح ، اين دانش را در سطحي بالاتر از شهريه آموزش معمول دوره هاي دانشگاه به حساب مي آورند. توضيح بيشتر اينكه يافتن يك مبناي منطقي براي محاسبات اين افراد بسيار مشكل است . تا حدي به طور تصادفي ، كل ميانگين ارزشهاي عناصر، تقريبا 9000 دلار بيشتر از ميانگين كلي ارزشهاي درك شده است .

زمان صرفه جويي شده يا بهبوديافته 

30 نفر از 50 نفر مصاحبه شده ، صرفه جوئيها يا بهبود زمان را به عنوان نتيجه مشاركت در برنامه تلقي مي كردند.29 نفر از 30 نفر قادر به تخمين مقدار زمان بهبوديافته يا صرفه جويي شده بودند و 20 نفر قادر به تخمين ارزش دلاري صرفه جويي شده يا بهبوديافته به عنوان نتيجه مشاركتشان در برنامه بودند. ميانگين زمان صرفه جويي شده براي 20 نفر 38/5 ماه و براي كل با متوسط 2 ماه بود. ميانگين تخميني ارزش "برحسب دلار" 097/6 با ارزش متوسط5000 براي هر شركت كننده در دوره بود.

دانش كسب شده 

از پاسخ دهندگان پرسيده شد كه چه موقع برنامه به درك آنها در مورد توسعه كسب و كار افزوده است . سپس ازآنها در مورد مقدار نسبي دانش جديد كسب شده سوال گرديد و در نهايت ارزش اين دانش و اگر براي آنها امكان داردارزش اين دانش را برحسب دلار تخمين بزنند. 36 نفر "72%" از 05 پاسخ دهندگان گزارش كردند كه در مورد توسعه كسب و كار، به درك جديدي دست يافته اند. 8 نفر "16%" گزارش دادند كه مقدار كمي درك جديد كسب كرده اند، درحالي كه 

3 نفر "6%" اعلام كردند كه هيچگونه درك جديدي را كسب نكرده اند و 3 نفر "6%" ابراز داشتند كه هنوز براي ارزيابي خيلي زود است .

91 نفر از پاسخ دهندگان قادر به نسبت دادن يك ارزش تخميني دلاري به مقدار درك كسب شده به ميزان كلي 175400 دلار "يا تقريبا ميانگين 9400 دلاري براي هر پاسخ دهنده" بودند. ميانگين ارزش درك شده 7500 دلار بود.

جدول 2: ارزش افزوده درك شده اطلاعات جديد تشخيص داده شده و جمع آوري شده به وسيله 

دانشجويان توسط مقدار نسبي اطلاعات اضافه شده 

مقدار نسبي اطلاعات اضافه شده 

 

 

* تعداد پاسخ دهندگاني كه قادر به تخمين ارزش دلاري اطلاعات كسب شده بودند.

** ميانگين افرادي كه قادر به تخمين ارزش بودند.

اطلاعات كسب شده 

از پاسخ دهندگان پرسيده شد كه بهترين تخمين شان را در مورد مقدار و ارزش هرگونه اطلاعات مهم و جديدجمع آوري شده و ايجاد شده را بيان كنند. "جدول 2". برخلاف دانش كسب شده در مورد توسعه كسب و كار،اطلاعات كسب شده به داده هايي برمي گردد كه در مورد كسب و كارهاي مربوطه جمع آوري و تجزيه و تحليل شده اند. 90% از پاسخ دهندگان خاطرنشان ساختند كه حداقل مقداري اطلاعات جديد و مهم آشكار گرديد و 66%احساس كردند كه آنها مقداري ، اطلاعات جديد كسب كرده اند. اين اطلاعات جديد در كل براي يك ميانگين ارزش افزوده 6293 و متوسط 6500 دلار براي هر پاسخ دهنده ، 144750 دلار ارزش گذاري گرديد.

تماسها

برنامه علاوه بر داشتن نقش تسهيل كننده كار پروژه اي دانشجويان روي كسب و كارها، براي تقويت شبكه بندي وايجاد تماسهاي مهم طراحي شده بود. 32 نفر "60%" از پاسخ دهندگان ابراز داشتند كه مشاركتشان در برنامه منجر به يك يا چند تماس جدي و مهم شده است . يك ميانگين 25/2 از تماسهاي مهم از جانب هر پاسخ دهنده گزارش شد.9 نفر از32 پاسخ دهنده كه تماسهاي مهم و جديدي برقرار كرده بودند، قادر به تخصيص يك ارزش دلاري بودند كه به عنوان نتيجه اين روابط جديد كسب مي گردد. ميانگين ارزش تخميني برابر 7239 دلار با يك ارزش متوسط 3000لار براي هر شركت كننده ، بود. در يك حالت ، 4 دانشجو پس از تكميل يك پروژه كلاسي ، در كسب و كار طرف تماس شان شريك شدند. در دوحالت ديگر، تبديل به مشتريان دائمي يك كمپاني مشاوره اي گرديدند كه به وسيله تعدادي از دانشجويان ايجاد شده بود.

تغيير استراتژي 

25 نفر از پاسخ دهندگان بيان داشتند كه آنها تغييراتي در استراتژي خود به عنوان نتيجه مشاركتشان در برنامه ايجادكرده اند. 22 نفر از 25 نفر ابراز داشتند كه مشاركت در برنامه تا حدي بر تصميمات استراتژيك شان ، تاثير كرده است .

تخمين وسيع ارزش افزوده تخميني به عنوان نتيجه تغييرات استراتژيك ، به خاطر معاني ضمني بلند مدتي كه دربر مي گيرد، مشكل است ، لذا قبل از اينكه تاثير استراتژي بتواند به طور مناسبي ارزيابي گردد، زمان بيشتري مورد نيازاست . با وجود اين ، ارزش ميانگين 16937 دلار بالاترين بعدي بود كه مورد بررسي قرار گرفت . "جدول 3" 

توزيع ارزش افزوده كل 

از پاسخ دهندگان خواسته شد تا ارزش افزوده كل را با در نظر گرفتن تمام موارد مرتبط با مشاركت آنها در برنامه برحسب زمان ، تخمين بزنند.40" %80 نفر" از افرادي كه با آنها مصاحبه شد، احساس مي كردند كه ارزش افزوده اي از 300 دلار ت100000 دلار وجود داشته است ، 7" %14 نفر" ارزش افزوده اي را بيان نكردند، در حالي كه 3" %6نفر" ابراز كردند كه براي گفتن خيلي زود است . 64% افراد، تخمينهايي را از 1000 دلار تا30000 در ارزشي افزوده كل ابراز داشتند و 3" %6 نفر" ارزش بسيار بالاي150000 دلار و بالاتر را تشخيص دادند. ميانگين ارزش كل برابر37269 دلار، و متوسط آن 10000 دلار بود. با حذف 3 ارزش بسيار بالا، ميانگين به 8546 دلار در ارزش افزوده كل كاهش مي يابد. ارزش افزوده ادراك شده آنهايي كه در مراحل قبل از شروع ، مراحل اوليه يا توسعه كسب و كارهاهمكاري نموده بودند، به طور معناداري با هم تفاوت نداشت . آنها نسبتا به طور مساوي در طبقات ارزش افزوده توزيع شده اند.

مجموعه بعدي سوالات ، تغيير استخدام ، مقدار سرمايه افزايش يافته و ميزان پيشرفت در ساختاربندي كسب وكار از لحظه ورود آنها به برنامه ، را مورد بررسي قرار مي دهند.

تغيير ميزان استخدام 

از پاسخ دهندگان خواسته شد تا تعداد افراد استخدام شده يا بركنار شده را از زمان ورودشان به برنامه و ميزاني كه برنامه بر تغيير تاثير كرده است را بيان كنند. 47 مورد قادر به تخمين ارزش دلاري از 0 "صفر" دلار تا 1000000دلار بودند و 3 مورد ابراز كردند كه هنوز براي گفتن خيلي زود است .

پيشرفت در ساختاربندي كسب و كار

يك سوال براي بررسي ميزان پيشرفت هر كسب و كار ايجاد شده برطبق عناصر ساختاري زير از زمان ورودشان به برنامه ، طراحي گرديد.

الف - اقدام به يك تجزيه و تحليل احتمال بازار

ب - تنظيم برنامه تجاري 

ج - تكميل تيم ارائه كسب و كار

د - تنظيم سرمايه گذاريهاي سرمايه مراحل اوليه 

ه' - سازماندهي تسهيلات توليد

و - قانوني كردن فروشها

ز - تنظيم رويه هاي اداري موثر

ح - تهيه طرحهاي توسعه 

ط - تهيه سرمايه توسعه .

نتايج برطبق پيشرفتهاي درك شده در اين زمينه ها، از زماني كه پاسخ دهندگان براي اولين بار در برنامه مشاركت كردند، كدگذاري گردي18 مورد به طور قابل توجهي در ساختاردهي كسب و كارشان پيشرفت كرده بودند، پس از آن از پاسخ دهندگان سوال شد كه تا چه حدي برنامه در اين پيشرفت نقش داشته است . 22 مورد ابراز داشتند كه برنامه تاثيري روي اين پيشرفت داشته است : 4 مورد معتقد به تاثير كم ، 7 مورد معتقد به تاثير متوسط و 11 مورد معتقد به تاثير زياد و 3 مورد در مورد اين تاثير مطمئن نبودند. اين نتايج به اين معني است كه ، 50% از نمونه ها حداقل مقداري پيشرفت قابل تشخيص در ايجاد ظرفيت ساختاري داشته اند. از بررسي مواردي كه هيچگونه پيشرفتي در ابعادساختاري نداشته اند، اين موارد كسب گرديد: آنها كسب و كارشان را در تصرف خود درآورده بودند، آنها توليدشان راطراحي مجدد كرده بودند، آنها كالاهايشان از دور خارج كرده بودند، آنها مولفه ها را قبل از ورودشان به برنامه تكميل كرده بودند، آنها استراتژي را به كار برده بودند و يا اينكه آنها گزارش خود را اخيرا دريافت كرده بودند و لذا براي حركت بيشتر خيلي زود بود.

سرمايه افزايش يافته 

يكي از نتايج بسيار جالب ، افزايش5106000 دلار در سرمايه هفت مورد معامله بود كه به وسيله برنامه دردرجات متنوعي تحت تاثير قرار گرفته بودند.

ميانگين سرمايه افزايش يافته براي هر معامله 729428 دلار باارزش متوس110000 دلار بود. معامله اي به مبلغ 3/3 ميليون دلار گزارش گرديد.

برنامه به عنوان عاملي كه تاثير زياد يا متوسط روي ايجاد تمام اين مبلغ داشت تشخيص داده شد، اما سرمايه افزايش يافته 6000 دلار بود.

ميزان اعتبار تخمينهاي "برآوردهاي " ارزش افزوده اگرچه مراحلي براي اطمينان از بي طرفي در سنجش ايجاد گشته اند، اما اين عاقلانه است كه روايي و پايايي اين معيارها مورد سوال واقع گردند. آنچه كه اين عمل سنجش را حتي سوال برانگيزتر مي سازد اين است كه مصاحبه شوندگان ، مديراني بودند كه از نتيجه نهايي نفع مي بردند. به هرحال ممكنست در طول زمان و در محيطهاي مختلف اعتماد به اين نتايج به وجود آيد و مانند ساير برنامه ها برمبناي ارزش افزوده مورد سنجش قرار گيرند. درمورد تجربه دانشگاه كالگري يك مطالعه تعقيبي به وسيله يك گزارشگر مستقل كه متخصص درگزارشهاي تجاري بود صورت گرفت و وي تصميم گرفت ، گزارشي روي اين برنامه براي يك مجله تجاري كوچك ملي تهيه كند.

وي 10 كارآفرين را از فايلها انتخاب كرد و آنها را به روشي غيرسيستماتيك ، برمبناي دامنه ارزش افزوده گلچين كرد. مصاحبه هاي وي از حداقل 2/1 ساعت تا حداكثر 3 ساعت طول مي كشيد و يك مجموعه سوالات متنوع اماوابسته به هم را مطرح مي كرد. برطبق بررسيهاي اين گزارشگر، تمام كارآفريناني كه وي با آنها مصاحبه كرده بود، ادعاكرده بودند كه آنها از برنامه ها سود برده اند: "بعضي با كسب پول ، بعضي با پس انداز و بعضي با مطرح كردن منافع آينده ".

به علاوه يافته هاي وي نتايج قبلي را تاييد مي كند.

متقاعدكننده تر آنكه هدف اوليه برنامه ، افزايش كيفيت آموزش كارآفرينانه و مشاركت عملي بسياري ازدانشجويان با مشاغل متنوع جامعه بود، كه افزايش آشكارانگيزه بخشي از شركت كنندگان ، احتمالا به خودي خودهزينه هاي شامل شده را توجيه مي كند. اگرچه هنوز اين نتايج بايد به گونه اي بي طرفانه مورد مطالعه قرار گيرند، اماافزايش مشخصي در نام نويسي مراكز كارآفريني از زمان آغاز برنامه ريزي توسعه وجود داشته است . 

منابع و ماخذ

1- GARHAM JAMES AND LONG WAYNE AND MCMULLAN, ASSESSING ECONOMIC VALUE ADDED BY UNIVERSITY BASED NEW VENTURE OUTREACH PROGRAMS, 1989

2- HORNADAY JOHN, ALUMNI OPINIONS OF THE VALUE OF THE CURRICULM IN GENERAL BUSINESS AND IN ENTREPRENEURSHIP COURSES, 1983

3-KURATKO DONALD AND HODGETTS RICHARD, ENTREPRENEURSHIP: A CONTERMPRORY APPROACH, HARCOURT COLLEGE PUBLISERS, 2001

4- SEXTON DONALD AND KASARDA JOHN, ENTREPREENEURSHIP, PWS-KENT PUBLISHING CO, 1992

5 - احمدپور دارياني محمود، كارآفريني ، شركت پرديس 75، سال 9731

 

  • manicure

    manicure

    • ۱۳۹۶/۰۱/۱۳ - ۱۰:۴۴:۰۴

    I'm impressed, I have to admit. Seldom do I
    come across a blog that's equally educative and entertaining, and let
    me tell you, you've hit the nail on the head.
    The issue is something which too few people are speaking intelligently about.
    I am very happy that I stumbled across this during my search for
    something relating to this.

  • manicure

    manicure

    • ۱۳۹۶/۰۱/۱۳ - ۱۷:۱۲:۴۴

    Normally I do not read post on blogs, however I would like to say that this
    write-up very compelled me to try and do it! Your writing style
    has been surprised me. Thanks, quite great post.

  • Courtney

    Courtney

    • ۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۰۷:۵۵:۱۴

    Hello, this weekend is pleasant designed for me, as this moment i am reading this great educational post here
    at my residence.


ارسال نظر برای این مطلب غیر فعال شده است!