نقش نظام آموزشي – پژوهشي در توسعه كارآفريني
نوشته شده توسط:آرمین نظامی در مقاله » مقالات کارآفرینی | ۲۶ مهر ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۷ | ۱ دیدگاهنقش نظام آموزشي – پژوهشي در توسعه كارآفريني
بانگاهي به روند رشد و توسعه جهاني درمييابيم كه با افزايش و گسترش فنآوريهاي پيشرفته، نقش و جايگاه كارآفرينان به طور فزايندهاي بيشتر ميشود. به بيان ديگر ارتباط مستقيمي بين پيشرفت فناوري و ضرورت آموزش كارآفرينان وجود دارد. اگرچه در سالهاي گذشته اختراع جايگاه ويژهاي در توسعه كشورها داشته است، اما امروز كارآفريني فردي و سازماني از عوامل مهم رشد و توسعه اقتصادي به شمار ميآيد. به طوري كه در غرب و برخي كشورهاي ديگر دو دهه اخير دهههاي طلايي كارآفريني نام گرفته است. در اكثر كشورهاي پيشرفته و درحال توسعه، مقوله كارآفريني به عنوان اصليترين منبع توسعه مورد نظر قرار گرفته است. عليرغم اينكه بعضي از صاحبنظران معتقدند كارآفريني با آموزش مستقيم حاصل نميشود و بايد به روش پرورشي كارآفرينان را تربيت كرد، اما هيچ كس منكر اين مطلب نيست كه استفاده از فناوريهاي نو و ايجاد كسب و كار جديد بدون آموزش و پژوهش عملاً دست نايافتني است. با مراجعه به اطلاعات موجود درخصوص افزايش رشتههاي دانشگاهي كارآفريني در كشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه اهميت نظام آموزشي و پژوهشي در توسعه كارآفريني و تربيت كارآفرينان بيشتر مشخص ميشود.
دورههاي آموزش كارآفريني نه تنها جاي خود را در طرح دروس دانشگاهي در رشتههاي مختلفي باز كرده است، بلكه در دورههاي مختلف تحصيلي از ابتدايي تا دبيرستان موردتوجه قرار گرفته است؛ اگرچه شرح دورهها، شركتهاي موجود را نيز تحت پوشش قرار ميدهد و دورههاي متعددي براي سازمانها و كارآفريني سازمانهاي بزرگ طراحي شده، اما هدف اوليه از توسعه كارآفريني همانا تربيت فرد متكي به نقش و آگاه به فرصتها و به طور كلي افرادي است كه تمايل بيشتري به راهاندازي كسب و كارهاي مستقل دارند.
انواع دورههاي كارآفريني:
موج گسترده فعاليتهاي اقتصادي و فناوري همراه با تغيير فراگير روشها و نگرشها طي دو دهه اخير توجه بسياري از سازمانها را به آموزش و پرورش كارآفرينان سوق داده است. اكثر كشورهاي توسعه يافته، در حال انتقال از حالت بوروكراتيك به كارآفريني هستند. موضوع كارآفريني در سال 1990به يكي از اصليترين موضوعات در دانشكدههاي مهندسي و بازرگاني كشورهاي پيشرفته و حتي در حال توسعه تبديل شد. تعداد دانشكدههايي كه دورههاي تاسيس شركتهاي جديد يا دورههاي مشابه آن را تدريس ميكنند به بيش از 500 دانشكده افزايش يافت به علاوه تعدادي از موسسات آموزشي نيز، برنامههايي را در زمينه تحقيق كارآفريني اجرا كردهاند و هرساله همايشهايي را تحت عنوان «مرزهاي تحقيق كارآفريني» را در سه عرصه مهم برگزار ميكنند:
1- آموزش كارآفريني
2- فعاليتهاي مشاورهاي با كارآفرينان
3- تحقيق كارآفريني، بسياري از دانشگاهها نيز در حال توسعه دادن برنامهها و طراحي رشتههاي كارآفريني و مديريت شركتهاي كوچك هستند. امروزه كمتر دانشگاهي را ميتوان يافت كه تنها يك دوره را درخصوص كارآفريني ارائه كند. در بيشتر دانشكدهها مجموعه كاملي از دورههاي آموزشي درخصوص كارآفريني تهيه و ارائه ميشود.
4- به طور كلي تا سال 1990 چهار دسته اصلي از دورههاي آموزشي كارآفريني شكل گرفت كه اين دورهها به شرح زير ميباشد:
دسته اول: برنامههايي براي آگاهي. آگاهي و جهتگيري به سوي كارآفريني است. هدف از اين دورهها افزايش آگاهي در گرو بينش نسبت به كارآفريني به عنوان يك انتخاب شغلي براي افراد از تمامي اقشار اجتماعي است، اين گونه برنامهها در مقاطع تحصيلي ابتدايي، راهنمايي و متوسطه مورد تدريس قرار ميگيرد تا انگيزهها و تمايل دانشآموزان و دانشجويان براي كارآفريني افزايش يابد.
گروههاي نژادي، غيرشاغلان، مخترعان، دانشمندان، كاركنان دولت و بازنشستگان ارتش و گروههاي مختلف زيادي ميتوانند تحت پوشش اين دوره قرار گيرند.
دسته دوم: شامل برنامههاي آموزشي است كه «توسعه شركتها» را پوشش ميدهد. اين برنامهها به اقتضاي شرايط خاص هركشور طراحي شدهاند. كشورهايي همچون آمريكا، هند، فليپين، مالزي، فنلاند و هند مراكز ويژهاي را براي حمايت از كارآفرينان بالقوه تاسيس كردهاند، كه ضمن ارائه آموزشهاي ويژه در توسعه تواناييها و انگيزش افراد، توسعه مناطق شهري و آموزشهاي علمي در نزد كارآفرينان موجود را دربر ميگيرد.
دسته سوم: دورههايي براي رشد و بقاي كارآفرينان و شركتهاي كوچك طراحي شده است تا شركتهاي كوچك موجود را پوشش دهد. واقعيت آن است كه اين گروه از شركتها در هركشوري بايد مورد توجه قرار گيرند. در كشورهاي كمونيستي سابق شركتهاي كوچك بسيار موردتوجه قرار گرفتهاند و تعداد زيادي از آنها با كمتر از 10كارمند تاسيس شدهاند. نيازهاي آموزشي در اين برنامهها بسيار متنوع است. از دورههاي موردپذيرش در اين خصوص ميتوان به دوره «رشد شركتهاي كوچك» در دانشگاه دارهام و دوره فعاليتهاي اقتصادي خود را بهبود دهيد» كه به وسيله سازمان بينالمللي كار (ILO) در سراسر دنيا اجرا ميشود، اشاره كرد.
دسته چهارم: برنامه «توسعه كارآفريني» است كه شامل شيوههاي جديد آموزش و نقش جديد دانشجو و استاد در فرآيند آموزش كارآفريني ميباشد.
هدف ديگر اين برنامهها آموزش و توسعه استادان جديد از ميان صنعتگران و دستاندركاران فعاليتهاي اقتصادي براي آموزش كارآفريني است. (سازمان بينالمللي)
از سوي ديگر از جمله مواردي كه در زمينه اطلاعات كارآفريني در دهه 90شدت بيشتري به خود گرفت، كارآفريني درون سازماني است. همانطور كه تولد و مرگ شركتها به بينش و بصيرت و تواناييهاي موسسان (كارآفرينان مستقل) بستگي دارد، اگر برنامهريزان و تصميمگيران شركت كارآفرين باشند و به عبارتي فرصتهاي اقتصادي را بهتر درك كنند، ميتوانند از منابع موجود استفاده بيشتري براي نوآوري كرده، در نتيجه سريعتر رشد نمايند. بنابراين بايد ويژگيهاي كارآفريني را در تصميمگيرندگان شركتها پرورش داد. اين فرآيند توسعه كارآفريني درونسازماني ناميده ميشود. طي اين فرآيند، استعدادهاي خلاق افراد در سازمان به صورت بهتري در جهت نوآوري به كار گرفته ميشوند و درنهايت محيطي كارآفرينانه درسازمان حاكم ميشود.
اولين مركزي كه در دنيا، دوره آموزش ويژه كارآفريني درون سازماني برگزا كرد، موسسه توسعه كارآفريني درهند (EDI-I) است. از جمله اهداف كلان اين دوره ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
- آگاهي شركتكنندگان با استعدادهاي نهفته كارآفريني و هدايت آنها به سوي نوآوري
- توسعه و ايجاد جو كارآفريني درون سازماني
- كسب اطمينان از بينش و بصيرت ايجاد شده در جهت توسعه بيشتر
- كمك به توسعه شيوه رهبري كارآفرينانه در سازمان
- انگيزش افرادي براي تبديل شدن به سردمداران موفقيت در سازمان.
موارد آموزشي در اين دوره شامل امكان و محيط كارآفرينانه براي نوآوري، ارتقا و درك فرصتها، رهبري انتقالي، توسعه انگيزهها و تواناييهاي كارآفريني، ايجاد محيط كارآفرينانه، ارائه فكرهاي خلاق و برنامهريزي استراتژيك براي ارائه محصول و خدمات جدي است.
شركت كنندگان در اين دوره مديران بخشهاي دولتي و مدير يا مالك شركتهاي صنعتي (توليد و خدماتي) ميباشند كه در ابتداي دوره مورد آزمون تشخيص روانشناختي قرار ميگيرند.
امروزه آموزش كارآفريني به يكي از مهمترين و گستردهترين فعاليتهاي دانشگاهي تبديل شده است. طي دهه 80 دانشگاهها برحسب گروههاي تحت آموزش و نيازهاي محلي، منطقهاي و ملي برنامههاي آموزش متعددي را براي سازمانهاي خصوصي و عمومي طراحي كردهاند. دولتهاي اروپايي نيز حمايتهاي ويژهاي را از فعاليتهايي كه براي تشويق كارآفريني ميان جوانان ميشود، ايجاد كردهاند.
در ايالات متحده آمريكا آموزش كارآفريني در بطن دورههاي دانشگاهي و به وسيله موسسات تخصصي موردتوجه بسياري قرار گرفته است. كانادا و برخي از كشورهاي آسيايي همچون فيليپين، هند و مالزي نيز گامهاي اساسي جهت حمايت از فعاليتهاي كارآفرينانه برداشتهاند. اين حمايتها شامل ارائه راهنماييهاي علمي، مشاوره، ارائه تسهيلات مالي و برگزاري دورههاي ويژه درخصوص كارآفريني در درون دانشگاهها و يا خارج از دانشگاههاست.
در كشور آمريكا بيش از ۱۰۰ مركز مطالعات كارآفريني در دانشگاهها تشكيل شده است. تمام سياستگذاريها درخصوص موضوعات تحقيقي از طرف دانشكده بازرگاني فرانك بارتون دانشگاه ايالتي ويچينا صورت ميگيرد. اين مركز به عنوان دبيرخانه مركز تحقيقاتي كارآفريني در آمريكا انتخاب شده و تمامي گزارشات تحقيقي كه در آن جا جمعآوري ميشود، ضمن آن كه هرساله سمينار سالانه پيشروان تحقيق در كارآفريني در مركز كارآفريني دانشكده بابسون برگزار ميگردد كه تمامي مقالات و خلاصه تحقيقات در آنجا ارائه و به صورت مجموعه مدوني هرساله از شروع دهه 80 چاپ شده است.
در كشور انگليس نيز مراكز كارآفريني متعددي از ابتداي دهه 70 شكل گرفتند، كه اصليترين مركز تحقيقاتي در دانشگاه دورهام تشكيل شده و دروس دورههاي كارآفريني را در سه رشته كارشناسي ارشد اجرا ميكند. امروزه در بيشتر كشوهاي اروپايي مراكز مطالعات و تحقيقات كارآفريني تشكيل شده است. در آسيا نيز كشوهاي هند و فيليپين نسبت به تشكيل مراكز تحقيقات و آموزش كارآفريني اقدام كرده و كشور مالزي نيز دو دوره گسترده كارآفريني را در سطح ملي اجرا نموده است. مركز آموزش كارآفريني فيليپين در سال 1974 تشكيل شد. هدف از تشكيل اين مركز، پرورش و انگيزش ويژگيهاي كارآفريني در دانشجويان و آگاهي آنها از احتمالات خوداشتغالي از طريق راهاندازي فعاليتهاي كوچك بوده است. هم اكنون در رشته مديريت بازرگاني 24 واحد درس كارآفريني تدريس ميشود، ضمن آنكه سه دوره سه واحدي نيز در سطح كارشناسي ارشد در شش دانشكده مديريت تدريس ميشود.
موسسه توسعه كارآفريني هند نيز در سال 1983 با اين عقيده كه افراد لازم نيست ضرورتاَ كارآفرين به دنيا بيايند و ميتوان آنها را از طريق فعاليتهاي هدايت شده كارآفرين كرد، تاسيس شد. اين موسسه طي سالهاي فعاليت خود توانسته است مراكز فرعي متعددي را در استانهاي ديگر هند ايجاد كند و طيف وسيعي از دورهها را در سطوح مختلف ارائه ميكند. تاكنون بيش از 55 برنامه در زمينه توسعه كارآفريني به وسيله اين مركز اجرا شده كه 33 برنامه از ميان آنها به كارآفرينان زن اختصاص داشته است. اين برنامهها به طور تخصصي براي كاركنان شركتهاي صنعتي، فارغالتحصيلان رشتههاي فني و غيرفني، صاحبان كسب و كار كوچك، افراد بيكار، صنعتگران و كشاورزان نيز اجرا شده است.
اهميت و ضرورت توجه به كارآفريني
اكنون در عرصه جهاني، افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرينان منشاء تحولات بزرگي در زمينه صنعتي، توليد و خدماتي شدهاند و از آنان نيز به عنوان قهرمانان ملي ياد ميشود، چرخهاي توسعه اقتصادي همواره با توسعه كارآفريني به حركت درميآيد. در اهميت كارآفريني همين بس كه طي بيست سال (80-1960) در كشور هند تنها پانصد موسسه كارآفريني شروع به كار كردهاند و حتي پارهاي از شركتهاي بزرگ جهان براي حل مشكلات خود به كارآفرينان روي آوردهاند، اين درحالي است كه در ايران حتي يك موسسه كارآفريني در دهههاي اخير نداشتهايم.
كارآفريني از منابع مهم و پايانپذير همه جوامع بشري است. منبعي كه به توان خلاقيت انسانها برميگردد. از يكسو ارزان و از سوي ديگر بسيار ارزشمند و پايان ناپذير است. امروزه همگان دريافتهاند كه جوامعي كه به فكر متكي بودهاند تا به منابع زيرزميني در بلندمدت موفقتر و سرافرازتر بودهاند. منابع زيرزميني در كشورهاي جهان سوم عليرغم مزيتهاي آن از جمله موانع توسعهيافتگي محسوب شده است، در صورتي كه نبود اين منابع در بعضي از كشوها باعث شده است تا آنها با استفاده نيروي فكر، خلاقيت و ابتكار و يا در يك كلمه كارآفريني، از جمله كشورهاي پيشرو در جهان كنوني شوند. خصوصاَ عصر حاضر عصر دانايي و خلاقيت و عصر تلفيق انديشهها و ابتكارات ميباشد و توجه به كارآفريني در توسعه و پيشرفت كشورها بسيار اهميت دارد.
معمولاً واژه كارآفريني با ايجاد شغل و كسب و كار مترادف شده است در حاليكه اشتغال يكي از اثرات كارآفريني است. ممكن است فعاليتهاي كارآفرينانه اشتغال ايجادنكند، اما توليد تروت كند و يا به دانايي بيفزايد.
با پيشرفت علم و فناوري شركتهاي جديدي در حال شكلگيري هستند كه اغلب نيز با فناوريهاي پيشرفته سروكار دارند. كساني كه ميخواهند كسب و كار جديد راهاندازي كنند و ثروت جديد توليد كنند و به دانايي خود بيفزايند قطعاً اين راه از مسير فناوريهاي پيشرفته و به روز عبور ميكند. به همين دليل كارآفرينان امروز و فردا، افرادي هستند كه به فناوريهاي پيشرفته آشنا باشند كه پيشنياز آن طراحي دورههاي آموزشي و تحقيقاتي ميباشد.
اگر به گفته شومپيتر توجه كنيم، كه ميگويد: كارآفريني موتور توسعه و رشد اقتصادي است و كارآفريني با تخريب خلاق شروع ميشود، آن گاه به اين نكته پي خواهيم برد فردي كه بتواند ايده جديد را به محصول يا خدمات تبديل كند، قطعاَ نياز به آموزش و اطلاعات جديد دارد، آنچه كه معمولاً كارآفرينان انجام ميدهند تا ايده خود را به محصول يا خدمات تبديل كنند يك نوع مديريت ميباشد به عبارت ديگر كارآفريني تركيبي خاص و بديع از خلاقيت و مديريت است.
كشورهاي پيشرفته صنعتي خيلي سريع توانستند نقش كارآفرينان را در توسعه اقتصادي كشف كنند و به دنبال توسعه و ترويج چنين فرهنگي در ميان مديران اقتصادي باشند. جالب توجه اين كه بخش خصوصي درامور اقتصادي هميشه از ريسك بالايي برخوردار است و كمتر كسي جرات ميكند كه وارد اين مقوله شود، به خصوص در زمينههايي كه سياست حمايتي وجود ندارد اما افرادي كه در اين زمينه پيروز ميشوند و كار را درست خودشان ميگيرند، افراد بسيار برجستهاي هستند و همين مسئله باعث ايجاد جرقهاي در ميان سياستگذاران اقتصادي و سياستگذاران كلان كشورهاي پيشرفته صنعتي شد.
اولين كشورهايي كه در اين فرضيه كار كردند و به ترتيب قدم جلو گذاشتند، آلمان، انگليس و آمريكا بودند. در آلمان در سالهاي 1933تا 1935 مطالعه و شناسايي بر روي افراد جسور و نوآور و افراد با انگيزهاي كه اتفاقاَ داراي محدوديتهاي شديد مالي بودند، آغاز شد. اولين سياستها، سياستهاي حمايتي از اين افراد بود. به همين منظور اولين آموزشكده براي تربيت اين افراد در آن سالها در اين كشور ايجاد شد. اين نوع آموزشكدهها بين سالهاي 1937تا 1940 در انگليس و سپس كمي ديرتر يعني ميان سالهاي 1942تا 1943 در آمريكا داير شد.
افراد در اين دانشكدهها طي دورههاي كوتاه مدتي آموزشهاي لازم براي شروع كارهاي اقتصادي را طي كردند و يكي از مباحث اين بود كه چگونه اقتصاد از طريق توسعه كارآفريني رشد يابد. آموزشها عمدتاَ به صورت كلاسيك نبود، بلكه حالت آموزش و سمينارگونه داشت. افراد دراين آموزشكدهها مسايل خودشان را ميگفتند از تعادي روانشناس، رفتارشناس و جامعهشناس و استاد مديريت استفاده ميكردند و اين گروهها افراد را جهت ميدادند كه چگونه افكار و رفتار آنها پرورانده شود. اواخر دهه 50ميلادي، اولي كشوري كه در اين زمينه خيلي كلاسيك كار كرد و ترويج فرهنگ كارآفريني را از سطح دبيرستان شروع كرد كشور ژاپن بود. (اولين موسسه در توكيو در سال 1956 آغاز به كار كرد. در سال 195۸ سازمان آموزش و پرورش ژاپن طراحي را جهت اشاعه فرهنگ كارآفريني تحت عنوان سربازان فداكار اقتصادي ژاپن پياده و اجرا كرد. براساس اين طرح افراد از سطح دبيرستان با مسئله كارآفريني آشنا شده و آموزش ميديدند كه در حين تحصيل چگونه بايد كار كنند و با كسب سود چگونه كشورشان را از وابستگي نجات دهند. مسئله كارآفريني به سطح دانشگاهها هم كشيده شد. به طوري كه اكنون تعداد زيادي موسسه كارآفريني فعاليت ميكنند. به طور كلي كارآفرينان در محيطهاي صنعتي كوچك رشد كردهاند. آماري از كشور آمريكا در دست است كه اشاره دارد بيش از 69 درصد از اختراعات و نوآوريها توسط كارآفرينان واحدهاي صنعتي كوچك و متوسط انجام شده است.
در ارتباط با هندوستان، توسعه كارآفريني را درسه مرحله ميتوانيم ببينيم. مرحله اول آن اوايل دهه 1950 شروع شد كه هندوستان تازه از استعمار رها شده بود و يك كشور بسيار فقير و بدون منابع بود. اولين بحث اين بود كه چگونه ايجاد اشتغال شود و هركس بتواند در زمينههاي صنعتي و كشاورزي يك ايده جديدي را كه كمك به وضعيت اقتصاد ميكند، عرضه كند. دولت هندوستان در آن شرايط عليرغم تمام كمبودها، بيشترين كمك را به كارآفرينان كرد و در قانون اساسي اين كشور جايگاه خاصي براي كارآفرينان در نظر گرفتته شد. در اين مرحله فقط ايجاد اشتغال مطرح بود. البته بحث كارآفريني ايجاد اشتغال نيست، بلكه يكي از بركات آن اشتغالزايي است و در مرحله دوم يعني در دهههاي 1960تا 1980 ميلادي كمك به توسعه كارآفريني و كارآفرينان مجرب كه ميتوانند به توسعه صنعتي در هندوستان كمك كنند قرار گرفت. بنابراين در اين مرحله بحث خوداتكايي وخودكفايي صنعتي مطرح شد.
بين سالهاي 1960تا 1980 يعني ظرف 20سال 500موسسه ترويج كارآفريني شروع به كار كردند، كارآفريناني مجرب كه بتوانند نوآوريهاي صنعتي ايجاد كنند، در تامين نيازهاي اساسي مردم كمك كنند و باعث جلوگيري از مهاجرت روستائيان و حاشيهنشينان به شهرها شوند.
لازم به ذكر است كه از سال 1960تا 1978 تعداد 140دانشكده كارآفريني در آمريكا ايجاد شده است. براساس اين آمار در سال 1915 تعداد 253دانشكده در دو گرايش ايجاد شده است كه تعداد 212گرايش در دانشكدههاي بازرگاني و تعداد 41گرايش در دانشكدههاي رشتههاي مهندسي است. در دهه 1990 اين شتاب خيلي بيشتر شده است. به طوري كه در اين دهه 500دانشكده كارآفريني در آمريكا ديده ميشود. نام پارهاي از اين دورهها عبارتند از: انديشهسازي، مديريت نوآوري، ارزشيابي و تحليل مكانسنجي و تامين مالي شركتهاي نوپا كه موضوع بسيار مهم است و در واقع مشكل همه كارآفرينان اين است كه چگونه بايستي تامين مالي شوند. به همين جهت در دانشكدهها دروس مختلفي نظير استراتژيهاي بازاريابي در شركتهاي نوپا، حسابداري و ماليات بندي در شركتهاي نوپا و اقتصاد كارآفرينان تدريس ميشود.
نتيجهگيري و پيشنهادات
همان طور كه ازمفهوم و تعاريف كارآفريني ميتوان استنباط كرد، كارآفرين سه فعاليت را انجام ميدهد:
1- ايجاد كسب و كار
2- نوآوري در محصول، فرآيند، توليد، بازار و صنعت
3- اشتغالزايي، رشد و توسعه ملي
كارآفرين با ايجاد اين زنجيره ارزشآفريني خود را به عنوان محرك و موتور توسعه اقتصادي مطرح ميكند. محققان با مطالعه روي كارآفرينان سعي در پرورش استعدادهاي كارآفرينانه و درنهايت عرضه كارآفرينان بيشتر در چرخه اقتصادي دارند. در اين راستا كشورهاي پيشرفته، سيستمهاي حمايتي مناسبي را درتقويت ويژگيهاي كارآفرينانه د رافراد و در مجموع ابقاي روحيه كارآفريني در سطح جامعه اتخاذ كردهاند. امروزه در بيشتر كشورهاي پيشرفته مراكز تخصص، تحقيقي و آموزش كارآفريني برپاگشته و دورههاي متعدد كارآفريني در دروس دانشگاهي علوم انساني و فني تدريس ميشود. باتوجه به خصوصيات كشورما، پيشنهادهاي زير مناسب به نظر ميرسد:
1- تلاش در برگزاري سمينار، نشر مقاله، وارائه سخنراني در سطوح مختلف به منظور تغيير دانش، بينش و معرفت مديران، سياستگذاران، اقتصاددانان و كارگزاران موسسات مختلف مانند بانكها، موسسات صنعتي، موسسات خماتي و .... اين تلاشها در زمره برنامههاي آگاهي دهنده محسوب خواهد شد.
2- تدوين برنامههاي آموزش بلندمدت در چارچوب مقاطع تحصيلي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاهها، مراكز آموزشي مستقل و مراكز آموزش مديريت
همچنين در سطح دبيرستانها و مدارس راهنمايي و ابتدايي نيز ميتوان برنامههاي آموزشي مناسبي را اجرا كرد.
3- تدوين برنامههاي آموزشي كارآفريني براساس نيازهاي آموزشي مديران و بومي كردن برنامههاي آموزش. اين برنامه بايد تلفيقي از تجربه، مهارت، دانش و توانايي را براي دانشجو به ارمغان آورد. برنامههاي مزبور بايد از ارزشها و هنجارهاي جامعه الهام گرفته و دربرگيرنده شرايط محيطي حاكم برسازمان باشد.
4- اشاعه فرهنگ كارآفريني در سطح جامعه، از طريق الگو قرار دادن فرد كارآفرين مناسب براي مردم از طريق رسانهها، مطبوعات و قدرداني از آنها.
5- شناخت موانع كارآفريني از لحاظ اداري، سياسي، اقتصادي و اجتماعي در كشور.
6- اشاعه فرهنگ كارآفريني در دو بخش دولتي و تعاوني باتوجه به اين كه نقش سازمانهاي دولتي و تعاوني در كشور ما از اهميت زيادي برخوردار است. تببين جايگاه كارآفرينان در اين دوبخش نيز بيش از پيش احساس ميشود.
7- شناسايي كارآفرينان بخش خصوصي و دولتي و معرفي آنان به مردم و تقدير از زحمات آنان.
8- تبيين شرايط محيطي لازم براي پرورش و رشد استعدادهاي كارآفريني.
9- ايجاد بسترهاي لازم رقابتي مولد براي رشد كارآفريني كه موجب رشد سرمايههاي صنعتي – توليدي كشور ميشود.
10- تنظيم حركت قدرتهاي سياسي – اقتصادي جامعه با سيستمهاي توليدي كارآفرين به نحوي كه موجب تاثيرگذاري نيروهاي توليدي و پژوهيش در تصميمگيري سياسي – اقتصادي ميشود.
11- تنظيم برنامههاي توسعه پنجساله و برنامههاي اقتصادي به نحوي كه باعث جذب روحيه و سرمايه كارآفرينان در جهت توليد و خدمات شود.
12- تغيير و تحول كليات علوم مديريت و آشنايي دانشجويان با پديده كارآفريني.
13- ايجاد رابطه نزديك بين مراكز صنعتي و مراكز علمي به منظور آشنايي دانشپژوهاني كه در آينده كارآفرينان صنعتي كشور خواهند شد.
14- حمايت از واحدهاي صنعتي كوچك و متوسط كه به عنوان مركز فعاليتي كارآفرينان شناخته ميشود.
15- حمايت از پروژههاي مختلف پيرامون شناسايي نقاط ضعف كارآفرينان در مراكز صنعتي كشور و ارائه راهكارهاي اصولي جهت رفع نواقص و ضعفهاي آن.
16- تشكيل انجمن كارآفرينان جهت مشورت و تبادل نظر كارآفرينان در سطح ملي.
17- انتشار نشريه كارآفريني به عنوان ارگان انجمن كارآفرينان در راستاي توسعه فرهنگ كارآفريني.
18- تحول درنظام آموزش دانشگاهي كشور در راستاي پرورش و تربيت فارغالتحصيلان و مديران كارآفرين.
لازم به ذكر است كه براي تبديل انسانهاي عادي به انسانهاي كارآفرين و حمايت همه جانبه از آنها براي استمرار فعاليتهايشان نياز به يك جهاد فراگير درمورد آموزش، گسترش زمينههاي تكنولوژيكي و حمايتهاي مالي دارد.
درپايان اميد ميرود با افزايش ميزان توجه سياستگذاران و دولتمردان و مديران با اين مقوله حساس و ضروري در عصر فعلي و جامعه درحال رشد ما، زمينه مناسبي براي بروز استعدادهاي افراد كارآفرين در راه توسعه كشور فراهم آيد. نيل به اين هدف مستلزم همكاري نزديك، دولت، محافل علمي و موسسات اجرايي براي شناسايي، پرورش و توسعه استعدادهاي اين افراد است تا اين كه بتوانيم هرچه بهتر و بيشتر از اين ذخاير گرانبها و پايانناپذير به نحو احسن استفاده كنيم.
نظرات
ارسال نظر
Helaine
Thanks for another great article. The place else may
anybody get that type of info in such an ideal manner
of writing? I have a presentation subsequent week,
and I am on the look for such info.